چکیده:
چکیده حکایت شیر و گاو در کلیله و دمنه زیباییهای ادبی فراوانی دارد که با نقدها و خوانشهای نو، میتوان عوامل هنری و تأثیر آن را در جامعۀ مخاطبان روشن کرد. تحلیل اساطیری یکی از این شیوههاست که نشاندهندۀ برجستگیهای ویژۀ این حکایت است. در این پژوهش با استفاده از نظریۀ «یونگ» دربارۀ کهنالگوها و نمادها و تلفیق آن با نظریۀ «نورتروپ فرای» در مورد میتوسهای شکلدهندۀ اثر ادبی، حکایت شیر و گاو تحلیل شد. به این منظور پس از ذکر چارچوب نظری و روش، نمادها و کهنالگوهای بخشهای مختلف این حکایت با تحلیلی اسطورهای شکافته و بررسی شد و سپس ارتباط آنها با میتوس شکلدهندۀ آن بخش از حکایت بیان شد. در پایان روشن شد که این حکایات دارای سه بخش ساختاری شامل زمینه، گرهافکنی و گرهگشایی است که منطبق با میتوسهای تابستان، زمستان و بهار است که به ترتیب نشاندهندۀ انواع ادبی رمانس، آیرونی و کمدی است.
خلاصه ماشینی:
شیوة تحلیل اسطوره ای نمادها در حکایت شیر و گاو برای شناخت کهن الگوها و روابط آن ها در متن باید از زبان اسطوره که نماد است ، استفاده کرد.
کارکرد مقابله ی فکری کلیله بر خلاف دمنه در کل حکایت نشان گر کهن الگوی پیرخردمند است که با کشته شدن گاو، دیگر نقش او در پیش برد شیر (حکومت - من ) به سوی باززایی پررنگ تر میشود.
جست وجو در این بخش از حکایت ابتدا در درون گرایی و جدایی از دیگران از سوی قهرمان (شیر) آغاز شد و سپس با تغییر در رفتار او و با گوش سپردن و عمل به نصیحت مادرشیر (آنیما) و به طور غیرمستقیم از کلیله که در این جا نقش پیرخردمند نشان دهندة راه باززایی حکومت را دارد و در نهایت مجازات دمنه یعنی بازگشت و آغاز باززایی است .
پس در بررسی نمادهای این بخش آشکار شد، خواننده با حرکت ، جنبش و جست وجو تا رسیدن به وحدت و نظم سر وکار دارد و این راه به یاری نماد خود (کلیله ) و آنیمای مثبت (مادرگاو) پیموده میشود و سایه شناسایی و مغلوب میشود و شیر (نماد قهرمان ) باززایی و بهار را برای جامعه به ارمغان میآورد که به روشنی نشان دهندة «میتوس بهار» است .
بخش دوم این حکایت سایه (دمنه ) و سیاه به عنوان نمادهای اساسی بررسیشده اند که نشانه ی آشوب ، ترس ، اندوه و غلبۀ سایه بر روان شیر (حکومت -من ) و طرد و کشتن گاو (پیر خردمند) در این بخش است .