چکیده:
موضوع اصلی این مقاله بررسی چیستی نوس است. در این مقاله برای آشکار شدن چیستی نوس نخست روشن میشود که هم دانش علمی دو گونه است: برهان پذیر و برهان ناپذیر، هم نوس در آثار ارسطو با دو وجه نظر و به دو معنای درهمتنیده آمده است. از یک منظر نوس دانش علمی برهان ناپذیر، و از منظر دیگر نوس هکسیس و ملکهی معرفتی نفس است که در چشم ارسطو از این حیث سه کارکرد ویژهی اصلی دارد: تحصیل اصولی که دانش علمی بر آنها مبتنی است، درک کلیات در جریان ادراک حسی بالفعل، درک گزارههای کلی در جریان استقرا (اپاگوگه). این بدان معناست که نوس بهمثابه خاستگاه دانش علمی برهان پذیر هم خود فرایند فراچنگ آوردن دانش علمی برهان ناپذیر است هم نتیجهی نهایی آن فرایند. به نظر میرسد درک درست نکتهی اخیر ابهامهای موجود در باب چیستی نوس را از بین میبرد.
خلاصه ماشینی:
مهم ترین آموزه های هرمنوتیک فلسفی گادامر یعنی: دخالت داشتن پیش داوریها و ذهنیت مفسر و سنت زمانه در فهم حقیقت ، بینهایت بودن عمل فهم و فقدان هر گونه برداشتی ثابت و غیر سیال و غیر تاریخمند، تغییر دایمی مستمر عمل فهم ، دست نیافتن به فهم عینی و بنابراین نبودن ملاکی برای تشخیص و داوری بین فهم های صحیح و خطا، در انتها به نسبیگرایی آنارشیستی، نفی اندیشه ی انتقادی و طرد آزادی معقول منجر میشود.
(١٤٨ :١٩٩٦ ,Dilthey) نزد هیدگر و گادامر اما دور هرمنوتیکی بازتاب ایده ای است که در کانون هرمنوتیک فلسفی قرار دارد، یعنی این ایده که هر فهمی موقتی بوده و روند تحقق فهم حرکتی پایان ناپذیر است .
از دور روش شناختی تا قوس هرمنوتیکی بیشتر تقریرهایی که از مسئله دور در هرمنوتیک بیان شده است در این نکته اشتراک نظر دارند که فهم یا تفسیر در یک فرآیند رفت و برگشت موسوم به حرکت بازگشتی یا حرکت ارجاعی (referential movement)انجام میشود؛ هر حرکت ارجاعی خود شامل دو مرحله رفت و بازگشت است .
٣. سطح نخست : فهم و تفسیر متن تا پیش از شکل گیری هرمنوتیک رمانتیک هنوز مسئله ای با عنوان دور هرمنوتیکی مطرح نبود، بلکه صرفا در علم معانی بیان و لغت شناسی از رابطه معنایی میان اجزاء و کل به مثابه روشی برای تفسیر متون استفاده میشد.
این در حالی است که گادامر جوانب دور را پیش فهم های مفسر و متن میداند و مفسر-محور دانستن هرمنوتیک فلسفی او نیز به این اعتبار است .