چکیده:
مثنوی جام جم اوحدی مراغهای یکی از آثار ممتاز ادب فارسی در بیان مسائل اخلاقی، اجتماعی، عرفانی و حکمی است. اوحدی برای ملموس ساختن مطالب و پیامهای خود در جام جم از حکایات استفاده کرده است. وی هرچند در این کتاب تالی و مقلد حدیقه سنایی است اما توانسته بهصورتی یکنواخت و منسجم ساختار کتاب را شکل بدهد. در نقد ساختاری این متن به نشانههای مختلف زبانی نظیر نشانههای آوایی، نحوی، معنایی و واژگانی پرداخته میشود و در حوزه روایت نیز عناصر شکلدهنده روایت همچون طرح، شخصیت، شخصیتپردازی، راوی، صحنه و لحن مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"اوحدی در بیت اول در قطعه شعر زیر به توصیف سلطان ابوسعید و وزیرش پرداخته و در بیتهای بعدی گفتههای خود را تکمیل کرده است: «خسروی طاهر و وزیری پاک هر دو در دین مبارز و چالاکآن فلک را کشیده اندر سلک وین جهان را نظام داده به کلکآن چو ماه است بر سپهر جلال وین چو مهر است در جهان کمالشب دین از فروغ این شده روز دل کفر از شعاع آن پرسوز»(اوحدی، 1375: 493) یا در این ابیات سعی کرده با آوردن تمثیل پیام خود را به خواننده برساند: «گرچه شیرین و دلکش است رطب نخورد طفل اگر بداند تبتب ندید او و دید شیرینی لاجرم حال او همی بینیگر به دنیا نظر کنی و به خویش حال آن کودک است بیکم و بیش»(همان: 593 - 594) این تمثیلها در حکم مطلب اضافی است و برای تحکیم استدلال به متن اضافه شدهاند.
اوحدی در بعضی از حکایتها شخصیتها را با توجه به مقام و جایگاهی که دارند توصیف کرده است مثلا در حکایت زیر، کیخسرو زمانی که گوهری از عالم معنا در وجود او پیدا میشود، تاج و تخت دنیوی را رها کرده و به طرف عالم روحانی و قدسی حرکت میکند؛ شاعر وی را بهطور مستقیم اینگونه توصیف میکند: «آن شنیدی که شاه کیخسرو چون ز معنی بیافت ملکی نوکار این تخت چون ز دست بداد نیستی جست و هرچه هست بداددر پی شاه هر کسی بشتافت پر بگشتند و کس نشانه نیافتپادشاهی بدان توانایی با چنان علم و عقل و دانایی»(همان: 591) در شخصیتپردازی غیرمستقیم راوی با استفاده از دو عامل گفتگو و کنش، شخصیت را به تصویر میکشد."