خلاصه ماشینی:
با این همه،همانطور که قبلا اشاره کردم،اگر یکی از تماشاگران فیلم«باور کند که حقیقت چیزی به غیر از سایهی اشیاء و مصنوعات نیست»،در آن صورت از اینکه تماشاگر مزبور ارتباط خود با واقعیت را از دست داده است شگفتزده میشویم.
از زمانی که فیلمها اولین بار در معرض نمایش عمومی قرار گرفتند تا عصر ما که از حضور تلویزیون اشباع شده است،این پاسداران نگران این بودهاند که آدمهای معمولی،واقعیت دروغین فیلمها را جایگزین واقعیت حقیقی جهان ما کنند، دستکم مردم ممکن است شناخت را به صورت گزینشی از فیلمها اخذ کنند، شناخت یا دانشی که با آنچه آنها بهطور گسترده به عنوان حقیقت در جامعه پذیرفتهاند در تعارض است.
پس،چنین فرض کنیم که ما افراد هر دو جهان هستیم،و به آسانی میان این دو جهان حرکت میکنیم،اما ما چگونه یکی را به عنوان جهان واقعی،و دیگری را به عنوان جهان غیر واقعی تشخیص میدهیم؟چرا ما در تمثیل غار، هر دو جهان را به عنوان بخشهایی از واقعیت در نظر نمیگیریم؟ این معمایی جدی است،و علت آن هم دقیقا همان چیزی است که اغلب نادیده گرفته میشود:جهان فیلم درواقع،بخشی از جهان واقعی است.
اشخاصی که در مورد غار صحبت کنند (مکالمهی سقراط و گلاوکن)ناظرانی خنثی هستند،و میتوانند شرایط انسان را از بیرون توصیف کنند و به همینترتیب به طرح سؤال بپردازند،اما آیا این اشخاص از شرایط واقعی خود و وضع واقعی امور آگاه هستند؟برای اینکه به بدیلی سینمایی برای چشمانداز تشبیه غار پرسیم،باید از دوربینی انعکاسی کمک بگیریم:تماشاگری که فیلم را دریافت میکند،حال توسط دوربینی که غیر قابل مشاهده است از او فیلمبرداری میشود.