چکیده:
تاریخ آموزش و پرورش در سدههای نخست فرهنگ و تمدن اسلامی، مبهم و تا حدود زیادی ناشناخته است. آگاهیهای چندانی در بارۀ متون درسی این دوره، روش و برنامههای تدریس، جایگاه اجتماعی معلمان، و میزان فرهنگ پذیری نسبت به این آموزشها در بلاد مختلف جهان اسلام در دست نیست. گذشته از آن که مورخان ضرورتی برای بحث در بارۀ آموزشهای ابتدایی حس نکردهاند، بیشتر معلمان این دوره نیز، شخصیتهای علمی برجستهای محسوب نمیشدهاند که از دید آنها شایان توجه بنمایند. بااینحال، برخی از معلمان دورههای ابتدایی آموزش، گاه و بیگاه به عنوان راویان حدیث نیز شناخته شدهاند و نامی از آنها در کتب رجال و حدیث نه در اثر اشتغال اصلی آنها، بلکه به تبع پرداختنشان به روایات جای گرفته است. در این مطالعه کوشش میشود با گردآوری این قبیل دادههای رجالی و کوشش برای تحلیل و پردازش آنها با روشهای نوین تحلیل متون تاریخی، تلاشی به منظور بازشناسی این معلمان و شخصیت علمی و اجتماعیشان، و سپس ارائۀ تصویری واضحتر از وضعیت آموزش ابتدایی سدههای نخستین اسلامی صورت گیرد.
خلاصه ماشینی:
اکنون، اگر توجه داشته باشیم که عمدۀ آثار رجالی به شاخص «طبقه» توجه داشتهاند ـ و همواره نسبت به این که هر یک از راویان، خود به کدام طبقه متعلق است و نزد چه نسلی تحصیل کرده، حساس بودهاند ـ میتوانیم، بازۀ زمانی زندگی بسیاری از راویان حدیث را با تخمینی دقیق حدس بزنیم؛ حتی آن دسته از راویان که گزارشهای دقیقی در بارۀ دوره زندگیشان به ما نرسیده است (برای نمونهای از کاربرد این روش، رک : مهروش، «محمد...
صدالبته مواردی نیز میتوان یافت که بدون آن که فردی نزد استادی شاگردی کند، نامش به عنوان راوی حدیث وی شناخته شود؛ امری که ممکن است ریشه در دستیابی به حدیث با وجاده، جعل، تصحیف، تدلیس، یا هر چه دیگر از این دست داشته باشد، و البته با مطالعۀ دقیق شواهد، معمولا قابل شناسایی است (برای نمونهای از بحثهای نظری در بارۀ این قبیل مشکلات عارض بر حدیث، رک : سبط ابن عجمی، سیوطی، سراسر هر دو اثر).
، 155) از فردی با این نام همچون «مکتب»، و از شاگردان ابوحنیفه یاد کرده، و بواقع، جز گزارش او، کمتر خبری از وجود تاریخی چنین فردی در دسترس است (برای بازشناسی شواهد حیات وی از میان تصحیفات گستردۀ نامش، رک : مهروش، همان، 47ـ48).
ظاهرا ابراهیم بن موسی که ابن حبان همچون مکتب و محدثی موثق از اهل بغداد میشناساندش (الثقات، 8/ 79)، همان ابواسحاق بغدادی مورد نظر ذهبی (تاریخ الاسلام، 19/ 69ـ70) است، و او نیز، همان ابراهیم بن مجشر است که محاملی (الامالی، 171، 287) و برخی دیگر از وی روایت میکنند (رک : مهروش، همان، 52ـ56؛ برای فهرستی کامل از شیوخ و شاگردان وی، رک : خطیب، تاریخ، 6/ 182).