چکیده:
خلافت فاطمیان (567- 297هـ.ق/1171-910م) که به عنوان حکومت رقیب خلافت عباسی(656-132 هـ.ق/1258-570م) درشمال آفریقا بر پا شد، از ویژگیهای سیاسی و اداری و نظامی ویژهای برخوردار بود. امامان دوران دعوت پنهانی اسماعیلیه با شبکه دعاه و پیروان پراکنده اما سازمان یافته آنان در سال297 هـ.ق/910م توانستند خلافت فاطمی را پایه گذاری نمایند و قدرت سیاسی و نظامی را به صورت رسمی به دست آورند. در این راستا تحولی گسترده در مقام و موقعیت امام اسماعیلی و حلقههای پیرامون وی از شرایط غیر رسمی به شرایط رسمی صورت گرفت که در طی آن سازمان یابی قدرت و باز تعریف عناصر جامعه اسماعیلی در قالب نهادهای اداری و نظامی و سیاسی مرسوم زمانه بود. ساخت دیوانی و نظامی تحت تأثیر آموزههای سیاسی و اجتماعی اسماعیلی و اقتضائات برپایی خلافت شیعی بود که بیش از دو قرن در مصر دوام نیافت. مهم ترین علل آن را باید در ساخت دیوانی و نظامی آنها و چگونگی تعامل دیوانیان و نظامیان و عوامل مؤثر بر آن جستجو کرد. در این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی بررسی ساخت دیوانی و نظامی و علل هم گرائی و علل واگرایی در تعامل آنها مورد توجه قرار گرفته تا بدین سؤال پاسخ داده شود که تعامل دیوانیان و نظامیان در دوره دوم خلافت فاطمی چگونه و تحت تأثیر چه عواملی بوده است؟سرپیچی کامران میرزا حاکم هرات از انجام تعهداتی چون پرداخت خراج سالیانه، تهاجم به خراسان و تلاش برای تصرف سیستان، از جمله عواملی بود که محمد شاه را واداشت تا با لشکرکشی به هرات، هم کامران میرزا را تنبیه کند و هم این شهر را که وی در زمان حیات پدر تا چند قدمی فتح آن پیش رفته بود، مفتوح نماید. در این زمان از یک سو دولت روسیه تلاش میکرد تا شاه قاجار را برای حمله به هرات تحریک و تشجیع نماید و در صورت فتح آن، نفوذ خود را در آسیای میانه و افغانستان گسترش دهد. از دیگر سوی دولت انگلستان نیز برآن بود تا شاه قاجار را از لشکرکشی به هرات باز دارد و از هرات به عنوان سدی در مقابل حملات احتمالی ایران و روسیه به هندوستان استفاده کند. سرانجام در حالیکه لشکرکشی محمد شاه به هرات میرفت تا منتج به فتح این شهر شود، تهدیدات مکنیل و حمله ناوگان انگلستان به جزیره خارک و جنوب ایران سبب شد تا شاه قاجار بدون نیل به مقاصد خود مجبور به ترک محاصره هرات شود. نگارنده بر آن است تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی ضمن بیان علل لشکرکشی محمدشاه به هرات و نتایج حاصل از آن، به این سوال پاسخ دهد که چه عواملی سبب شد تا شاه قاجار در اعاده کردن حاکمیت ایران بر این شهر ناکام بماند؟
Fatimid caliphate (900-1180) which was established in the North of Africa as a rival government for Abbasid caliphate(750-1258) enjoyed particular political، administrative، and military features. The religious leaders of Ismailia in the Hidden Call period along with Da’ah network and their scattered but organized disciples could manage to found Fatimid caliphate and formally take up the political and military power in 900 AD. Likewise، there was a great development from informal to formal condition in the Ismailia Imam’s status and position and his circles، during which the power was organized، and Ismailia society elements were reconceptualized in terms of the current conventional administrative، political and military organs. The bureaucratic and military structure was under the influence of political and social Ismailia pedagogy and the demands of Shiite caliphate lasting for about two centuries. The most significant reasons for their fall were the bureaucratic and military structure، the state of interaction between bureaucrats and military، as well as the influential factors. The present study aims at describing and analyzing the bureaucratic and military structure and the reasons for the convergence and divergence in the above-mentioned interactions in order to answer the questions concerning the way bureaucrats and military interacted and the factors which influenced the interaction in the second period of Fatimid caliphate.
خلاصه ماشینی:
خلیفه فاطمی برای مسلط شدن بر امور، البطائحی را نیز از میان برداشت و درصدد بر آمد تا صاحب منصبان دیوانی را پر و بال دهد و مثل دوره اول وزارت( وساطه) را برقرار نماید زیرا هیچ کس را به عنوان امیر الجیوش (وزارت تفویض) تحمل نکرد و درصدد بود مانند دوره اول فاطمیان در مصر، خود بر امور نظامی و دیوانی و مالی، نظارت تامه داشته باشد، اما غافل از این بود که درعصر اول، به دلیل مبانی مشروعیت قوی خلافت فاطمی، تمامی صاحب منصبان از خلیفه اطاعت کامل داشتند زیرا خلفای فاطمی منصوبان منصوص و حلال مشکلات بودند، نه مانند او که منصوب گروه نظامیان بود و طرفداران خلیفه منصوص (نزار) را از خلافت خلع کرده بود.
دلیل این ادعا، عدم انتخاب سردار نظامی در پست وزارت تفویض است زیرا همان طورکه گفته شد خلیفه فاطمی، با این اقدام قصد داشت به دوران رقابت و ستیز نظامیان با دیوانیان خاتمه دهد و حتی خود بعدا قاتل دیوانی (البطائحی) را نیز از میان برداشت.
از این پس خلیفه الحافظ لدین الله، کسی را به مقام وزارت تفویض انتخاب نکرد و یا بهتر است گفته شود که خلیفه وزیر به معنای عصر دوم خلافت فاطمی در مصر را انتخاب نکرد و مانند عصراول، خود بر تمام امور دیوانی، نظامی، دینی و قضایی، نظارت کامل داشت و درصدد احیای مجدد اقتدار و قدرت خلیفه وخلافت برآمد و تمام امور را تحت تسلط داشت و به مدت ده سال تعاون و همکاری را در میان دیوانیان و نظامیان برقرارساخت.