چکیده:
دو ملت ایران و هند سابقه مشترک قومی و نژادی دارند و در طول زمان از یکدیگر بسیار تاثیر پذیرفته اند. این اشتراکات و تاثیرپذیری ها در آثار ادبی دو ملت نیز بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا، به مقایسه تطبیقی دو شخصیت منفی کلیدی شاهنامه، ضحاک و افراسیاب، با راوانا، شخصیت منفی حماسه رامایانا، پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از وجود اهریمنان خشکی و کم آبی در این دو حماسه است؛ علاوه بر آن، کارکردهای مشابهی که میان این شخصیت ها دیده می شود، از ماهیت یکسان، اما تحول یافته اساطیر موجود در شاهنامه و رامایانا حکایت می کند.
خلاصه ماشینی:
"پژوهش حاضر نیز در نظر دارد با مقایسه این دو حماسه ، راه را برای شناخت بهتر اسطوره های ایرانی و هندی هموارتر سازد؛ از این رو، ابتدا با استفاده از شیوه تطبیق مضمونی و با بهره گیری از دو روش توصیفی و تحلیلی ، ردپای اهریمن خشکی در باور آریایی های نخستین ، نیاکان دو ملت ایران و هند، دنبال می شود تا بتوان با توجه به آن ، از ماهیت شخصیت های پلید شاهنامه و رامایانا که کارکردی مشابه داشته اند، پرده برداشت ؛ به بیان دیگر، این مقاله می کوشد تا با شناسایی یک الگوی اولیه و تکرارشونده در بینش آریایی و ردیابی آن در ادبیات زرتشتی و ریگ ودا، به ویژگی ها و خصوصیات اهریمنان خشکی در شاهنامه و رامایانا دست یابد.
او چون به تاریخ راه یافت ، ناچار در محدودیت شخصیت تاریخی افتاد» (مسکوب ١٣٥٤: ١٠٨)؛ به همین دلیل ، در داستان افراسیاب نمی توان با مار یا همان جانوری که پیش تر او را تجسمی از اهریمن خشکی خواندیم ، روبه رو شد، اما این باور آریایی که همواره دیو خشکی را با مار و اژدها یکسان می پنداشتند، افراسیاب را رها نکرده است ؛ این شخصیت هنگام شکست از کیخسرو در جنگ بزرگ ، به اژدها مانند شده است : که روی زمین از بد اژدها به شمشیر کیخسرو آمد رها (فردوسی ١٣٨٤، ج٥: ٣٧٧) کیخسرو قهرمانی است که بر اژدهای خشکی پیروز شد و ثمره پادشاهی او، آزادی باران از ابر، روانی رودها و بهره مندی جهانیان از برکت و نعمت بود."