Abstract:
هدف این مقاله بررسی علل ناکامی انقلاب مشروطه در ایجاد تغییر و تحول در ساختار سیاسی جامعه ایرانی است. در میان ادبیات موجود آنچه کم تر به آن پرداخته شده و حتی مغفول مانده است، تحلیلی از شرایط عینی جامعه، نهادها و نیروهای سیاسی اجتماعی موجود در جامعه ایران در آستانه انقلاب مشروطه است. این امر سبب شده تا تحلیلی انتزاعی و غیر انضمامی از دلایل ناکامی ,عدم موفقیت انقلاب مشروطه از سوی برخی نویسندگان ارائه شود. نویسندگان با بکارگیری نظریات پیر بوردیو و بررسی شرایط عینی جامعه ایران در آستانه انقلاب مشروطه به این نتیجه رسیدهاند که «شکست مشروطه حاصل فقدان نیروهایی بود که از ایدههای انقلاب به صورت عینی، انضمامی و مهمتر از آن پایدار دفاع نمایند». با توجه به ماهیت موضوع برای گردآوری دادهها از روش کتابخانهای و اسنادی و برای تحلیل دادهها از روش تحلیل کیفی استفاده شده است. از نظر ماهیت این پژوهش از نوع توصیفی و تاریخی است.
of the failure of the Constitutional Revolution in bringing about change in the political structure of Iranian society. Among the existing literature, what has been paid less attention and even neglected is an analysis of the objective conditions of society, institutions and socio-political forces in Iranian society on the eve of the Constitutional Revolution. This has led some writers to provide an abstract and non-concrete analysis of the reasons for the failure of the Constitutional Revolution. Using the ideas of Pierre Bourdieu and examining the objective conditions of Iranian society on the eve of the Constitutional Revolution, the authors have come to the conclusion that "the failure of the Constitution was due to the lack of forces to defend the ideas of the revolution objectively, concretely and more importantly." Due to the nature of the subject, library and documentary methods have been used for data collection and qualitative analysis method has been used for data analysis. In terms of the nature of this research, it is descriptive and historical
Machine summary:
کاربست نظريه کنش پير بورديو در بررسي علل ناکامي انقلاب مشروطه ايران 1 محسن جمشيدي تاريخ دريافت :١٧ /١٤٠١/٢ 2 احسان کاظمي تاريخ پذيرش : ١٤٠١/٠٦/٧ سعيد ماخاني ٣ چکيده هدف اين مقاله بررسي علل ناکامي انقلاب مشروطه در ايجاد تغيير و تحول در ساختار سياسي جامعه ايراني است .
نويسـندگان با بکارگيري نظريات بورديو و بررسـي شـرايط عيني جامعه ايران در آسـتانه انقلاب مشروطه به اين نتيجه رسيده اند که «شکست مشروطه حاصل فقدان نيروهايي بود که از ايده هاي انقلاب به صورت عيني، انضمامي و مهم تر از آن پايدار دفاع نمايند».
در اين پژوهش با نقد ديدگاه هايي که صرفا مسئله ناکامي مشروطه را در حيطه نظري و انديشه اي دنبال ميکنند به سوي تحليلي جامعه شـــناختي و عيني از دلايل ناکامي مشـــروطه حرکت خواهيم کرد و براي اين منظور از نظريات جامعه شناس فرانسوي پير بورديو بهره خواهيم گرفت .
براي نمونه ، آدميت (١٣٩٤؛ ١٣٨٧؛ ١٣٨٠)، طباطبايي(١٣٨٦)، و متين (١٣٩٩) از آن دست از انديشمنداني هستند که رويکرد نخست را اتخاذ کرده اند؛ اين متفکران ، مشروطه ايران را انقلابي در جهت ايجاد نهادهايي ميدانند که پيش از آن در ايران وجود نداشـــته و تنها نمونه هايي از آن در غرب و خصــوصــا در انگلســتان موجود بوده اســت .
براي فهم شرايط عيني جامعه ايران در عصر مشروطه بايد به بررسي ميدان هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي در اين جامعه پرداخت .
بر اين اساس ميتوان گفت مشروطه شکست خورد چون جامعه و مردم از قدرت عيني و منابع قدرت برخوردار نبودند و شـــکســـت مشـــروطه حاصـــل فقدان نيروهايي بود که از ايده ها و انديشه هاي مشروطيت به صورت عيني، انضمامي و از همه مهم تر به صورت پايدار دفاع نمايند.