Abstract:
هدف اصلی پژوهش حاضر تعیین رابطه خودکارآمدی با سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهرستان زهک بود.روش تحقیق مورد استفاده از لحاظ هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعه آماری این تحقیق دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان زهک در سال تحصیلی 1401-1400 می باشد. تعداد آنها برابر با 742 دانش آموز بود. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران تعداد188 نفر محاسبه شد و به روش ساده انتخاب شدند برای جمع آوری دادهها از پرسشنامه سازگاری تحصیلی بیکر و سیریک و خودکارآمدی شرر (1988) استفاده شد. جهت تحلیل فرضیههای تحقیق از آزمونهای کلوموگروف- اسمیرنف و ضریب همبستگی کندال و رگریسون چندمتغیری با استفاده از نسخهspss 26 استفاده شد.بررسی وضعیت فرضیات تحقیق از طریق آزمون ضریب همبستگی کندال نشان داد، بین خودکارآمدی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی شهرستان زهک رابطه معناداری وجود دارد (01/0 < p). همچنین خودکارآمدی پیشبینیکننده سازگاری تحصیلی دانش آموزان پسر دوره ابتدایی بودند (01/0<p). میتوان نتیجه گرفت خودکارآمدی دانش آموزان در سازگاری تحصیلی دانش آموزان رابطه داشته و به پیشرفت تحصیلی آنان منجر گردد.
Machine summary:
بندورا( ٢٠٠٦) خودکارآمدي را چنين تعريف مي کند باور فرد در مورد توانايي مقابله او در به موقعيت خاص است و الگوهاي فکري ، رفتاري و هيجاني را در سطوح مختلف تجربه انساني تحت تاثير قرار مي دهد و تعيين کننده اين است که آيا رفتاري شروع خواهد شد يا خير و اگر شروع شد فرد چقدر تلاش براي انجام آن خواهد داشت و در رويارويي با مشکل استقامت از خود نشان خواهد دارد.
426 تاريخچه خودکارآمدي درباره تاريخچه خودکارآمدي مي توان گفت يکي از جنبه هاي نظريه شناخت اجتماعي آلفرد بندورا است ، نظريه شناختي - اجتماعي از ديدگاه کارگزارانه سرچشمه گرفته است که در آن رفتار فرد به صورت هدفمند و پيش بيني پذير تلقي مي شود، و اين ديگاه در ابتدا به نظريه ياگيري اجتماعي معرف بود و اين نظريه بر خواستگاه اجتماعي رفتار و اهميت فرايندهاي شناختي در تمام ابعاد زندگي انسان ، انگيزش ، هيجان و عمل تاکيد مي کند و اين نظريه از قويت فاصله گرفته بر اهميت فرايندهاي شناختي تاکيد مي کند، در اين ديگاه افراد نه به وسيله نيروهاي دروني برانگيخته مي شوند نه به وسيله نيروهاي بيروني به طور خودکار کنترل مي شوند و عملکرد انسان در چهارچوب يک مدل تقابلي سه جانبه تبيين مي شود که در آن رفتار شخص و محيط يکي از اين براي رسيدن به انواع عملکرد تعيين شده است ( پروين و جان ، ١٣٨٦).
باورهاي خودکارآمدي ، بنيان کارگزاري آدمي را تشکيل مي دهند و يک منبع کليدي در تحول ، سازش يافتگي و تغيير شخصي است ؛ و منظور از آن داوري و قضاوت هاي فاعلي شخص ، درباره قابليت ها و توانايي هايش براي سازماندهي و اجراي دورهاي عمل موردنياز براي مديريت موقعيت هاي پيشايندي موثر بر زندگي شان مي باشد و بر اين افراد چگونه فکر مي کنند خودازنده سازي يا خود تحقير گري در رويارويي با مشکلات چگونه برانگيخته شده ، و پشتکار نشان مي دهند( بندورا، ٢٠٠٦).