Abstract:
یکی از منابع معرفتی که اصولیون معرفی کردهاند و در ساختار این دانش جایگاه مختص به خود را دارد، عقل است؛ لکن آنچنان که شایسته و بایسته بود، نه در نقش عقل و نه در سهم آن در دانش اصول، کاربست شایان توجهی صورت نگرفته است. با توجه به اینکه برای ارتقای فقه باید اصول را تقویت کرد و برای تقویت اصول لازم است نقش و جایگاه عقل در اصول فقه تقویت شود. استاد جوادی آملی بر این باور است که دربارۀ عقل از دو جهت راه صواب پیموده نشد. یکی از جهت نقش، زیرا عقل سراج است، نه صراط؛ پس هرگز برای عقل شأنی جز کشف حکم نیست. بر این اساس ذکر عقل در کنار دو منبع احکام الهی، یعنی کتاب و سنت، خلط بین سراج و صراط است. دیگری از جهت بیمهری به عقل که در دانش اصول به صورت متناسب بدان پرداخته نشده و به سهم کارآمدی آن توجهی نشده است. این تحقیق با روش توصیفی و تحلیلی بر آن است که با تأکید بر دیدگاه استاد در خصوص نقش و سهم عقل در اصول فقه، زمینهای برای اصلاح ساختار و تبویب دانشی به مراتب عمیقتر و کارآمدتر از اصول فقه کنونی فراهم آید.
One of the sources of knowledge introduced by the Usūlis is reason, enjoying its special place in the structure of the field of Usūl. However, neither its role nor its contribution has received sufficient attention as it deserves, despite the fact that in order to promote jurisprudence, first, the field of Usūl must be strengthened and in order to strengthen the field of Usūl, it is necessary to strengthen the role and position of reason in the field of principles of jurisprudence. Master Javādi Āmoli believes that regarding the reason, the right path has not been taken, in two aspects: first, in terms of its role, because reason is the light, not the way, therefore, reason enjoys no function but discovering the rule. Based on this, to consider reason as one of the sources of divine rules along with the Book and Tradition is a confusion between the light and the way. The second is that the reason has not been adequately addressed in the field of principles, despite its efficient contribution to the field. Employing a descriptive and analytical method, this research aims to provide a basis for reforming the structure and categorization of a much deeper and efficient knowledge in the field of principles of jurisprudence compared to its current system, emphasizing the
Machine summary:
واکاوی نقش و سهم عقل در اصول فقهبا تأکید بر اندیشه اصولی علامه جوادی آملیرهیافتی بر اصلاح ساختار دانش اصول فقه علی نهاوندی 1 چکیده يكي از منابع معرفتي كه اصولیون معرفي کردهاند و در ساختار این دانش جايگاه مختص به خود را دارد، عقل است؛ لکن آنچنان که شایسته و بایسته بود، نه در نقش عقل و نه در سهم آن در دانش اصول، کاربست شایان توجهی صورت نگرفته است.
به نظر استاد جوادی آملی ساختار دانش اصول به دلیل خلط و اختلاط ناصحيح صراط با سراج، يعني كتاب و سنت در كنار عقل و اجماع كه سراج هستند، نیز امتزاج منبع يا مصدر با دليل، يعني كتاب و سنت که منبع ديني هستند، با عقل و اجماع که از منبع ديني بودن هيچ سهمي ندارند و صرفاً كاشف و پردهبردار از منبع و مصدر دين هستند، همچنین خلط اعتبار با تکوين که در پارهاي از مسائل دانش اصول اتفاق افتاده، مانند استفاده از «قاعدة الواحد» که قاعدهای فلسفي و مربوط به تکوينيات است، در باب وحدت موضوع علم که امری اعتباري است، استفاده شده، این دانش نیازمند بازنگری و اصلاح ساختار است.
سنت يا از راه خبر واحد كشف ميشود يا از راه شهرت فتوايي يا شهرت عملي يا اجماع و اجماع، كاشف سنت است، نه در مقابل سنت؛ بنابراين ميماند قرآن كريم، سنت، عقل و در اصول اثبات شده است كه عقل منبع كشف و در مقابل نقل است؛ چه در مستقلات و چه در غيرمستقلات؛ همچنانكه خود كتاب الله و سنت، حجت و منبع معرفت ارادة خداست.