Abstract:
دکترینهای نظامی در سطوح مختلف (راهبرد، عملیات و تاکتیک) نقش بسیار مهمی را در توصیف و تبیین رویکرد نظامی کشورها در نحوه بسیج و پشتیبانی نیروهای درگیر، شرح و تصویرسازی از صحنه نبرد و همچنین تبیین بهترین شیوههای هدایت نیروها ایفاء میکنند. در این مقاله محقق تلاش نموده تا از منظر هستیشناختی به پدیده دکترینهای کارگزارمحور و نقش عوامل ایدئولوژی و انگارههای اجتماعی و فرهنگی در جنگهای نامتقارن بپردازد.
محقق برای روشن نمودن سمتوسوی پژوهش سؤالات ذیل را مطرح نموده است:
- کارکرد عامل ایدئولوژی در دکترینهای نظامی کارگزارمحور چگونه است؟
- کارکرد عامل انگارههای اجتماعی- فرهنگی در دکترینهای نظامی کارگزارمحور چگونه است؟
محقق برای انجام این پژوهش بهصورت ترکیبی کیفی و کمی مبتنی بر علم پدیدارشناسی، خبرگی و توزیع پرسشنامه صاحبنظران حوزههای مرتبط و پرسشنامه جهت تائید نهایی بهره برده است.
در انتها محقق توانسته است ضمن معرفی پدیده دکترین نظامی کارگزار محور، عوامل شکلگیری راهبردهای گذار از پارادایمهای موجود، بسترها، عوامل مداخلهگر به پیامدهای ناشی از آن و راهکارهای ایجاد و یا خنثیسازی آن بپردازد.
Military doctrine play a crucial role at various levels (strategic, operational, and tactical) to describe and explain military approach of states such as how to mobilize and support involved forces, describe and illustrate the campaign, explain the best approaches to drive forces. Military doctrine with an agent centrality and approach is considered as the main core of forming practices of military operations on asymmetric warfare. In this research, tried to have an antological approaching to agent-centered military doctrines phenomen and the functions of idealogy and social cultural context in it, on asymmetric warfare. In this case two main questions are defined to initiate the research: a- What is the function of ideology factor in agen centered warfare? b- What is the function of social cultural context factor in agent centered warfare? According to phenomenology science and using mix method (qualitively & quantitively) employed professional’s opinion in final agreement. Finally researcher introduce agent centered military doctrine as a phenomen, its main factors and transition journey strategies from ordinary paradigms, context, intrupter factors, to achieve desire outcome or to neutralizing it.
Machine summary:
در حقيقـت جنگ هاي نامتقارن نقطه ي اوج درگيري ماشين (ساختارهاي مدرن و مکانيکي)، در تقابل باقدرت و سرعت تفکر انسان ( قدرت هوشمند و هوشيار نـرم ) بـه عنـوان کـارگزار و عامـل اصـلي صـحنه درگيري ميباشد و لذا اين مقاله به دنبال تبيين چيستي دکترين هاي نظامي کارگزار محور ميباشد.
نتايج سياسي و نظامي حاصل از نبردهاي صورت گرفتـه در دهه اخير ميلادي و بهره گيري موفقيت آميز طرف هاي ضعيف از شيوه هاي نامتقارن ، عکس نظريـه - هاي نظامي مرسوم را به اثبات رسانده است ، به نحويکـه ماحصـلِ جنـگ هـاي نامتقـارن نشـان از اثرگذاري قابل توجه آن ها در تقابل با رويکردهاي رايج نظامي دارد.
از بيان مباحث مطرح شده و تحليل آن چنـين بـه نظـر مـيرسـد کـه پارادايم دکترين نظامي کارگزارمحور که اين مقاله به دنبال تبيـين هسـتيشـناختي آن مـيباشـد، مولـود جنگ هاي نامتقارن و قبول عدم تقارن منفي و موجب عدم قطعيت ١ و آشـوبناکي٢ محـيط کـه موجـب ابهام ٣ و پيچيدگي ٤ ذهن کارگزار درصحنه عمليات بوده که با بسترسازيهاي ايدئولوژيک و انگاره هـاي اجتماعي فرهنگي حاصل از فرآيندهاي پيچيده گفتمان سازي در راستاي تحقـق راهبردهـاي آرمـاني در ذهن کارگزار و با به کارگيري عوامل مداخله گر شبکه هاي ارتباطي سخت و نرم و عامل اطلاعات جهت موقعيت يابي و ناوبري، جهت گيري و آگاهي وضعيتي و آماد رساني شکل و شيوه جديدي از عمليـات را رقم زده و با پيامدهايي در حوزه هاي اجرا، رهبري، روابط کارکنان و انتخاب هـدف بـر اسـاس ايـده پديدار ميشود، به عبارتي عوامل کيفي شرايط اقتضايي و اوضاع واحوال را جايگزين عواملي کمي زمان و مکان تعين گرايي مينمايد.