Abstract:
مقالۀ حاضر به اهمیت خداوند در آثار فمینیستی، انتقادهای الهیدانان و فیلسوفان فمینیست به مفهوم خدای ادیان توحیدی و راهحل جایگزین آنها برای نسبت خداوند و بشر میپردازد که در این ارتباط، آرای متفکران فمینیستی چون مری دیلی، ایریگاری، جانتزن و اندرسون دربارۀ دوئالیسم تجسد - تجرد، مورد توجه قرار میگیرد و در ادامه تفکر و راهحلهای ایشان نقد و ارزیابی خواهد شد و انتقادهای افرادی نظیر هالیوود، اندرسون، تالیافرو، بایرن، منفرد هاوک و سارا کوکلی مطرح میشود و در نهایت رأی علامه جوادی آملی و استاد مطهری بهعنوان نمایندگان تفکر اسلامی در مورد صفات خداوند و جایگاه زنانگی در دین مطمح نظر قرار خواهد گرفت.
The present article is concern with importance of God in feminist writings, critics of feminist theologians and philosophers to concept of God in the context of monotheistic religions and their alternative solution about God and human in feminist thinkers writings such as Mary daly,Irigaray,Jantzen and Anderson for this problem.then their thought and solutions are discussed and the critics of persons like Hollywood, Anderson, Taliaferro, Byrne, Hauke and coakley will be considered and finally mottahary and allame javadi amoli's point of views as representatives of Islamic standpoints about divine attributes and place of womanhood in religion will be highlighted.
Machine summary:
استاديار؛ دانشکدة علوم اجتماعي ؛ دانشگاه علامه طباطبايي ؛ تهران ؛ ايران (تاريخ دريافت : ٩٤/٠٥/١٣؛ تاريخ پذيرش : ٩٦/١٠/٢٣) چکيده مقالة حاضر به اهميت خداوند در آثار فمينيستي ، انتقادهاي الهيـدانان و فيلسـوفان فمينيسـت بـه مفهـوم خـداي اديـان توحيدي و راه حل جايگزين آنها براي نسبت خداوند و بشر مي پردازد که در اين ارتباط ، آراي متفکران فمينيستي چـون مري ديلي ، ايريگاري ، جانتزن و اندرسون دربارٔە دوئاليسم تجسد - تجرد، مورد توجه قرار مي گيرد و در ادامـه تفکـر و راه حل هاي ايشان نقد و ارزيابي خواهد شد و انتقادهاي افرادي نظير هاليوود، اندرسون ، تاليافرو، بايرن ، منفـرد هـاوک و سارا کوکلي مطرح مي شود و در نهايت رأي علامه جوادي آملي و استاد مطهري به عنـوان نماينـدگان تفکـر اسـلامي در مورد صفات خداوند و جايگاه زنانگي در دين مطمح نظر قرار خواهد گرفت .
با وجود رويکردهاي تقريبا متفاوتي که هر يک از اين متفکران برمي گزينند، بـه طـوري کـه مري ديلي نگرشي اگزيستانسياليستي و فلسفي - نوالحادي به خداوند دارد، ايريگاري و جانتزن با دغدغة قدرت و سوبژکتيويته و فرهنگ در بافت پساساختارگرايانه و روانکاوي در رابطـه بـا خداوند مي انديشند و اندرسون در مرز ميان پساسـاختارگرايي و معرفـت شناسـي ديـدگاه و بـا توسل به ايده هاي نظام بخش کانتي در رابطه با فلسفة دين و خداوند نظريه پردازي مي کند، اما از اشتراک هاي بسياري خصوصا در گرايش به تحليل هـاي روانکاوانـه و توجـه بـه سـوبژکتيويته برخوردارند و تلاش بسياري براي بر هم زدن دوئاليسم خدا و جهان و سلسله مراتب حاصل از آن از جانب اين متفکران صورت مي گيرد که در سه تن از متفکران مـورد بررسـي ، بـه نـوعي الهيات حلولي سوژه محور منتهي مي شود و در اندرسون ، خداوند به عنوان ساختار عقل بشري و حسرت عقلاني براي عدالت پذيرفته مي شود که مجددا زمينه را براي توجه به مضـامين مـورد غفلتي چون بدنمندي ، حلول ، ديگري و ميل فراهم مي کند.